بیهقی و شامی و دیگران بسیاری از این قبیل گزارشات را که مربوط به قیافه و قامت رسول خداست گردآوری کردهاند که اینجا محل ذکر آنها نیست.
علی (ع) در باره خلق اجتماعی او میگوید: ?کسی که برای نخستین بار او را میدید، هیبتش او را میگرفت; هر کسی با او معاشرت میکرد دوستیاش را به دل میگرفت. آنگاه که به اصحابش مینگریست، لحظات نگاه را به تساوی میانشان تقسیم میکرد; وقتی به کسی دست میداد پیش از او دست خویش را باز نمیکشید همچنانچه صورتش را از او برنمیگرداند مگر آن که او برگرداند. او چهرهای گشاده داشت. تندخو و ملامتگر و فحاش و مزاح نبود. سیره او میانهروی، سنت او هدایت و رشد، سخنش معیار حق و حکمش عدل بود.
یکی دیگر از اصحاب رسول خدا (ص) میگوید: هیچ کس را ندیده که بیش از رسول خدا (ص) بر لبانش تبسم باشد. و ابو سفیان که پس از مسلمان شدن رفتار اصحاب را با رسول خدا (ص) دید گفت: ?ما رایت قوما قط اشد حبا اصحابهم من اصحاب محمد له?; ?تاکنون ندیده بودم که کسانی صاحب خویش را آن اندازه که اصحاب محمد (ص) او را دوست میدارند، دوست داشته باشند.?. امام حسین (ع) نیز به نقل از پدرش رفتار رسول خدا (ص) را با مردمی که با او کاری داشتند به خوبی و زیبایی توصیف کرده است که چگونه به مردم نیازمند میرسید و از آنان میخواست تا نیاز کسی را نیز که نمیتواند خود را به او برساند، به او برسانند. رسول خدا (ص) جز وقتی را که برای خدا و خانواده گذاشته بود، هیچ چیزی را ذخیره نکرده و همیشه در اختیار مردم بود. آن حضرت دائما در پی تالیف قلوب مردم تلاش میکرد (یؤلفهم و لا ینفرهم). بزرگ هر قومی را آرام میکرد و او را بر آنان سروری میداد. از احوال اصحاب خویش تفقه میکرد و از آنچه میان مردم میگذشت میپرسید (یتفقد اصحابه و یسال الناس عما فی الناس). نیکوکاری را تحسین ]میکرد و کار زشت را سبک میشمرد. آن حضرت میانهروی را حفظ میکرد، از حق[گویی کوتاهی نمیکرد و کوتاهی در حقگویی را روا نمیشمرد. همراهانش از بهترین مردم بودند و بهترین آنان نزد او، ناصحترینشان بود و برترین آنان نزد او، نیکوکارترین آنها. او جز بر ذکر خدا قیام و قعود نداشت; در مجلسی که مینشست حق همه همنشینان را حفظ میکرد; به گونهای که همنشین او، دوستدارتر از او بر خود نمیشناخت (و بر آن بود که پیامبر (ص) نهایت علاقه را بدو داشته و حتی بر دیگران ترجیحش میدهد). باهر کسی که بدو نیازی داشت آنقدر مینشست تا او برخیزد; کسی که چیزی از او میخواست جز با برآوردن نیاز او یا سخنی نیکو، او را باز نمیگرداند. او در حق، برابر مردم پدری میکرد و همه در برابرش در حق بودند; مجلس او مجلس حکمت و حیا و صبر و امانت بود; صدایی از آن بر نمیخواست. بر خورد او با مردم نرم و نیکو بود; از آنچه بدان علاقهای نداشت خود را به تغافل میزد; از هیچ کس عیبجویی نکرده و کسی را ملامت نمینمود. رسول خدا نیکوترین مردم، بخشندهترین و شجاعترین آنان بود. یکی از اصحاب گوید: وقتی نزد او از دنیا سخن میگفتیم با ما همراهی میکرد وقتی سخن از آخرت بود در آن باره با ما سخن میگفت و زمانی نیز که سخن از طعام بود چنین میکرد. و عایشه میگفت: ?کان خلقه القرآن?، و این که هرگاه سخن میگفت تبسم بر لبانش بود.
اینها نمونههایی از برخورد رسول خدا (ص) با اطرافیان بود. اکنون میتوان آن سخن خداوند را که فرمود: اگر تندخو بودی مردم از گردت پراکنده میشدند، بهتر درک کرد.