سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاران خدا

کیست عاشق آن که تا پروانه سان پروا کند

جاى در آتش ز شوق شمع، بى پروا کند

کیست عاشق در جهان چون سرور آزادگان

کو به خون پاک خود اسلام را احیا کند

کیست عاشق آن که با ایثار اکبر چون خلیل‏

راز عشق بى نشان را در جهان افشا کند

کیست عاشق آن که از دریا برآید خشک لب‏

وز غم طفلان ز غیرت دیده را دریا کند

جان به قربان علمدارى که گر دستش فتاد

درگه اعجاز، چون موسى ید بیضا کند

دست عباس دلاور گشت در میدان قلم

تا بدان طومار مردى را به خون امضا کند

در شمار چاکرانش گر در آید «افتخار»

فخرها بر شهر یاران همه دنیا کند

سید جلال الدین میرآفتابى




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87/10/10 توسط هادی شکاری

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.

پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود:
براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤ منان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود.

جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند:
الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا .

حسن و حسین در همه احوال امام و پیشوایند؛ چه بایستند و چه بنشینند.

بحار الانوار 43/291 و 44/2
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند:
ان الحسین باب من اءبواب الجنة

بى گمان حسین درى از درهاى بهشت است .

احقاق الحق 9/202
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند:
من عائده ، حرم الله علیه رایحة الجنة

کسى که با او (حسین ) عناد ورزد، خداوند رایحه بهشت را بر او حرام گرداند.

بحار الانوار 35/405 و احقاق الحق 9/202
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند:
ان الحسین بن على فى السماء اکبر منه فى الارض

بطور یقین حسین بن على در آسمان والاتر از زمین است .

عیون اخبار الرضا 1/60 و بحار الانوار 36/204

 

 

ماه محرم

محرم ماه الفت با جنون است

چراغ کوچه هایش بوی خون است

محرم حرمت خون است و خنجر

تلاطم می کند حنجربه حنجر

دل من فدای دو دست اباالفضل

به قربان چشمان مست اباالفضل

ربود از همه ساقیان گوی سبقت

به چوگان دل ناز شست اباالفضل

غم ِ زهرا مرا سوز درون داد

دم ِ حیدر به من شور جنون داد


حسین آمد به زخم دل نمک ریخت

مرا با شور عاشورا در آمیخت

مرا سودای زینب در به در کرد

نصیبم جرعه ای خون جگر کرد

ز فرط تشنگی بی تاب گشتم

عطش دیدم ز خجلت آب گشتم

چه ها گویم ز مَشک تیرخورده

ز دست ساقی شمشیر خورده

به خاک افتاد مشک از دست ساقی

دو عالم پر شد از بوی اقاقی

مشامم پر شد از داغ شهیدان

که می گردم بیابان در بیابان

 

کعبه یک زمزم اگر در همه عالم دارد**چشم عشاق بنازم که دو زمزم دارد


هر کجا ملک خدا هست حسینیه توست**هر که را می نگرم شور محرم دارد


نه محرم نه صفر بلکه همه دوره سال ** کعبه با یاد غمت جامه ماتم دارد


روضه خوان تو خدا گریه کن تو آدم**اشک ارثی است که ذریه آدم دارد




نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87/10/9 توسط هادی شکاری
به آنان که عاشقند و دوست دار یار

? راز عشق در تواضع است
این صفت به هیچ وضع نشانه تظاهر نیست
بلکه نشان دهنده احساس و تفکر قوی است ـ میان دو نفری که یکدیگر را دوست دارند ـ تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه محبت آنها را تازه و با طراوت نگه میدارد

? راز عشق در احترام متقابل است
احساسات متغیر اند امااحترام دو نفر ثابت میماند
اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است
با احترام به نظریات اش گوش کن
احترام باعث میشود که او بتواند خودش باشد

? راز عشق در اینست که
به یکدیگر سخت نگیرید
عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است

? راز عشق درین است که
هر روز کار کنی که شریک زندگی ات را خوشحال کن
نگذار که جویبار محبت از کمی باران بخشکد

? راز عشق در این است که
حقیقت اصلی عشق یعنی تفکر را از یاد نبری
آیا یک رابطه دراز مدت مهمتر از اختلافات کوچک و زود گذر نیست ؟
? راز عشق در این است که
رابطه تان را مانند یک باغ با محبت تزئین کنید
بذر علاقه ها و عقیده های تازه را بکار که زیبائی ـ بروید
ضمناً فراموش مکن که باغ را باید هرس کرد
مبادا غنچه های گل پوشیده از علف های هرز عادت شود
براینکه عشق همواره با طراوت بماند باید به آن مثل هنر خلاقانه نگاه کرد

? راز عشق در خوشی مشربی است
شوخی با دیگران را فراموش نکن در ضمن مراقب شوخی ها ات باش
شوخی نا پسند نکن ـ شوخی باید از روی حسن ونیت باشد نه نیشدار

? راز عشق در این است
که مانع بروز هیجانات منفی در وجودت شوی و صبر کنی تا خون سرد را دو باره بدست آوری
با اینکه احساس جلوه الهام است اما شخص اعصبانی نمی تواند چیز ها را با وضوع درک کند
قلبت را آرام کن
تنها به این وسیله است که می توانی چیزها را آنگونه که هستند دریابی

? راز عشق در این است که
طرف مقابل ات را تحسین کنی
هرگز با فرض اینکه خودش این چیز ها را می داند از تحسین غافل نشو
مشکلی پیش نخواهد آمد اگر بار ها با خلوص نیت بگویی دوستت دارم
گر چه احساسات بشری به قدمت نسل بشر است ـ اما کلمات تازه و جوان خواهند ماند

? راز عشق در این است که
که بیشتر با نگاه حرف بزنی زیرا چشم ها پنجره های روح هستند
اگر هنگام صحبت کردن از نگاه استفاده کنی مثل آن است که پنجره ها را با پرده زیبایی بیارایی و به خانه گرمی و جذابیت بخشی

? راز عشق در این است که
وقتی پیشنهادی به ذهنت میرسد برای نیاز خودت به بیان آن فکر نکنی ـ بلکه به علاقه دیگری به شنیدن آن فکر کنی
اگر لازم بود حتی ماه ها صبر کن تا آماده گی شنیدن آنچه را که میخواهی بگوئی پیدا کند

? راز عشق در این است که
هیچکدام خود را معلم دیگری ندانید
به عبارت دیگر از اینکه میتوانید از یکدیگر یاد بگیرید سپاسگذار باشید

? راز عشق در این است که
در سکوت دست یکدیگر را بگیرید ـ
کم کم یاد میگیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید

? راز عشق در این است که
شریک زندگی ات را با طناب نیاز مبند ـ
گیاه هنگامی رشد که آزادانه از هوا ونور آفتاب استفاده کند ـ

? راز عشق در این است که
به عشق بیشتر از یکدیگر احترام بگذارید ـ
زیرا عشق هدیه ازلی خداوند است ـ

? راز عشق در این است که
هنگام سوء تفاهم فقط به این فکر نکنی که طرف مقابل چگونه ناراحتت کرده است ـ

? راز عشق در این است که
از یکدیگر انتظارات بی جا نداشته باشید
ذهنیت را بر ارزشهائی متمرکز کن که شما را به یکد یگر نزدیکتر میکند ـ
نه بر مسائلی که بین شما فاصله می اندازد
? راز عشق در این است که
حس تملک را از خود دور کنی
در حقیقت هیچ کس نمی تواند مال کسی شود ـ
در عوض به راه حلی فکر کنی که در آینده از بروز چنین سوء تفاهم هایی جلوگیری کنی

? راز عشق در این است که
باور ها آرمان ها و اهدفتان را با یکدیگر در میان ب
گذارید
__________________



نوشته شده در تاریخ جمعه 87/10/6 توسط هادی شکاری
نیایش برترین جلوه ی عشق است . نیایش با دعا خواندن تفاوت اساسی دارد . دعا خواندن از سر میجوشد و نیایش از دل . آنها کلمات اند و نیایش ، سکوت محض .
خدا همه چیز ما را می داند ، بنابراین ، به کلمات ما احتیاجی ندارد . او پیش از آنکه ما بگوییم ، شنیده است . نیایش ، محاوره نیست ، بلکه ارتباطی است در سکوت و خلوت . نباید چیزی گفت ، نباید چیزی خواست ، نبایدچیزی طلب کرد ، زیرا پیشاپیش همه چیز داده شده است . خدا پیش از آن که تو او را بخوانی ، تو را خوانده است . مولوی چه خوب گفته است که ؛ اولیا دهانشان از دعا خواندن بسته است . آنها در همه لحظات مشغول نیایش اند . در ساحت نیایش ، حتی فکر نیز باید خاموش شود . آنجا فقط چشمان خویش را ببند ، سر خویش را قدری فرو بیاور و مستغرق دریای او شو .
در آن خلوت درون ، جایی که کلمه ای رد و بدل نمی شود ، برای نخستین بار صدای نجواگر خداوند را می شنوی . این صدا را فقط در آن سکوت و سکون عظیم می توان شنید . این صدا فقط در قلب طنین می اندازد . هنگامی که دل را از هیاهوی دل مشغولی ها خالی کردی ، نجوای او به گوش می رسد . در واقع دل توست که با تو سخن می گوید . دل در این هنگام ، همچون نی بر لبان خداوند نشسته است و به آهنگ او مترنم است . حتی در این ساحت نیز پیام او در قالب کلمات به گوش نمی رسد ، بلکه او بی کلام سخن می گوید . او تو را با احساس سپاس و قدردانی سرشار می سازد و تو را لبریز از حضور حقیقت در ساحت جانت می کند . او همه ی این کارها را بدون واسطه کلمات انجام می دهد . بدون کلمات و فقط در قلمرو احساس و تجربه .



نوشته شده در تاریخ جمعه 87/10/6 توسط هادی شکاری

درخت گفت: من پول ندارم ولی سیب دارم. اگر می خواهی می توانی تمام سیب های درخت را چیده و به بازار ببری و بفروشی تا پول بدست آوری.

آن وقت پسر تمام سیب های درخت را چید و برای فروش برد. هنگامی که پسر بزرگ شد، تمام پولهایش را خرج کرد و به نزد درخت بازگشت و گفت می خواهم یک خانه بسازم ولی پول کافی ندارم که چوب تهیه کنم.

درخت گفت: شاخه های درخت را قطع کن. آنها را ببر و خانه ای بساز.

و آن پسر تمام شاخه های درخت را قطع کرد. آنوقت درخت شاد و خوشحال بود. پسر بعد از چند سال، بدبخت تر از همیشه برگشت و گفت: می دانی؟ من از همسر و خانه ام خسته شده ام و می خواهم از آنها دور شوم، اما وسیله ای برای مسافرت ندارم.

درخت گفت: مرا از ریشه قطع کن و میان مرا خالی کن و روی آب بینداز و برو.

پسر آن درخت را از ریشه قطع کرد و به مسافرت رفت. اما درخت هنوز خوشحال بود.

شما چی دوستان؟آیا حاضرید دوستانتان را شاد کنید؟ آیا حاضرید برای شاد کردن دیگران بها بپردازید؟ آیا پرداخت این بها حد و مرزی دارد؟

مسیح فرمود: بهترین دوست کسی است که جان خود را فدا کند.

آیا شما حاضرید به خاطر خوشبختی و شادی کسی حتی جان خود را فدا کنید. منظورم این نیست که باید این کار رو بکنید.. منظور از این پرسش فقط یک چیز بود، آیا کسی را بی قید و شرط دوست دارید؟ چند نفر؟

عیب جامعه این است که همه می خواهند فرد مهمی باشد ولی هیچکس نمی خواهد انسان مفیدی باشد.

درختان میوه خود را نمی خورند،ابرها باران را نمی بلعند،رودها آب خود را نمی خورند،چیزی که برگان دارند، همیشه به نفع دیگران است.

اوشو: همه آنچه که جمع کردم برباد رفت  و همه آنچه که بخشیدم، مال من ماند. آنچه که بخشیدم هنوز با من است و آنچه که جمع کردم از دست رفت.

در واقع انسان جز آنچه که با دیگران تقسیم می کند، چیزی ندارد. عشق، پول و مال نیست که بتوان آن را جمع کرد. عشق، عطر و طراوتی است که باید با دیگران تقسیم کرد.

هر چه بیشتر بدست می آوری، هرچه کمتر می بخشی، کمتر داری

زیگ زیگلار: محبت، یعنی دوست داشتن مردم، بیش از استحقاق آنها

این دقیقاً کاریه که خدا با ما کرده؟ کدوم از ما می تونه با جرأت بگه که من لیاقت داشتم که خدا من رو دوست داشته باشه؟ 

با امید به اینکه آسمون زندگیتون به رنگ یکرنگی عشق باشه

------------------------------------




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 87/10/5 توسط هادی شکاری
<   <<   11   12   13   14   15      >
درباره وبلاگ

هادی شکاری

www.zohor_63_k@yahoo.com
bahar 20