یه جفت چشم! یه جفت دکمه! یه جفت کاسه! گهی باز و گهی بسته! وقتی خستس،همش بستس! وقتی بازه همش رازه! یکی لبخند یکی گریه ، یکی عشقه یکی نفرت، یکی حسرت یکی شهوت، یکی خواهش یکی پوزش، یکی در حال گردش! یکی در حسرت یارش
نباید فراموش کنیم که : هنوز هستند غارنشینانی که غارهایشان قلبهای ماست!پس درود بر آنانکه دوستشان داریم و نمیدانند... درود بر آنانکه دوستمان دارند و نمیدانیم...
دفترم را باز می کنم .اولین صفحه حکایت از رفتنت دارد.. به صفحات دیگه نگاه میکنم .تمام صفحات را از نبودنت.از غم دوریته از چشم انتظاریم وامید به باز گشتت پر کرده ام... تنها یک برگ سفید باقی مانده که برای آمدنت خالی گذاشته ام
برات عاشقترین عاشق دنیام واسه غمهات آرامشم.واسه خوابت نوازشم. ای عشق من برای خستگی هات سایه بونم.ای پرنده واسه پرواز تو من آسمونم. اگه دردی یه همدرد.اگه زخمی یه مرهم.اگه راهی من یه همراهم. اگه بغضی یه فریاد.اگه رودی یه دریا.اگه اشکی تکیه گاهم چشمهای تو دو آینه.نگاه تو چه غمگینه.با من بمون بذار غمها رواز چشمات بگیرم. ای مهربون.واسه دلواپسی هات من بمیرم. اگه قلبم اسیره.اگه عشقم حقیره.اگه جسمم یه کویره. اگه همیشه تنهام.اگه خالیه دستهام.
چقدر عجیبه که تا مریض نشی کسی برات گل نمی یاره... . تا گریه نکنی کسی نوازشت نمی کنه... . تا فریاد نکشی کسی به طرفت بر نمی گرده... . تا قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمی یاد... . و تا وقتی نمیری کسی تورو نمی بخشه
نوشته شده در تاریخ جمعه 87/10/27 توسط هادی شکاری
